جدول جو
جدول جو

معنی تردماغ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تردماغ کردن(دَ)
پرنشاط و سرخوش کردن کسی را. خرم و خوشدل ساختن کسی را:
بیا که گر نکنم تردماغت از جامی
کنم ضیافت خشکی به آب حمامی.
مسیح کاشی.
و رجوع به تردماغ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ دَ)
سرخوش و پرنشاط شدن. خرم و خوشدل گشتن:
ز فواره نی در کف آورده باغ
که از نغمۀ او شود تردماغ.
ملاطغرا (از آنندراج و بهار عجم).
رجوع به تردماغ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تردماغ شدن
تصویر تردماغ شدن
سرخوش و پر نشاط شدن
فرهنگ لغت هوشیار